loading...

کتابخانه شهید هاشمی نژاد شهرستان بهشهر

بازدید : 437
جمعه 17 مهر 1399 زمان : 6:38

رقم خوردن اربعین
کاروان اهل‌بیت (ع) مدتی در دمشق توقف کرد. «سید بن طاووس» در کتاب «اقبال الاعمال»، این مدت را یک‌ماه می‌داند. طی این مدت نیز، افشاگری‌های امام سجاد (ع) علیه یزید و امویان ادامه داشت. یزید پس از مشورت با مروان بن حکم، تصمیم گرفت، برای جلوگیری از افشاگری‌های بیشتر امام سجاد (ع)، کاروان را روانه مدینه کند. یزید، نعمان بن بشیر را مسئول رساندن کاروان اهل‌بیت (ع) به مدینه کرد. درباره زمان خروج کاروان از دمشق و ورود آن به مدینه، اقوال مختلفی وجود دارد.
«شیخ توسی» در صفحه ۷۸۷ کتاب «مصباح المتهجد» می‌نویسد: «فی الیوم العشرین منه [صفر]کان رجوع حرم سیّدنا أبی‌عبدا... الحسین بن علی بن ابی‌طالب (ع)، من الشام إلی مدینة الرسول (ص)؛ در روز بیستم ماه صفر، حرم امام حسین (ع) از شام به مدینه بازگشت.» «شیخ توسی» معتقد است که در همین روز، جابر بن عبدا... انصاری به کربلا رسید و مرقد مطهر امام حسین (ع) را زیارت کرد؛ همان روزی که در فرهنگ شیعه، به نام اربعین شهرت یافته است. بااین‌حال، شهید «قاضی طباطبایی»، در کتاب «تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا (ع)»، با استفاده از اسناد و مدارک روایی، معتقد است که کاروان اهل‌بیت (ع)، پس از خروج از شام، ابتدا به کربلا رفتند و پس از آن راهی مدینه شدند.
«سید بن طاووس» در کتاب شریف «لهوف» نیز، به عبور کاروان از کربلا، در راه بازگشت به مدینه، اشاره کرده است. او می‌نویسد: «راوی می‌گوید: هنگامی‌که خاندان حسین (ع) از شام بازمی‌گشتند، به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببر. راهنما آن‌ها را آورد و به محل شهادت امام (ع) و یارانش رساند. دیدند جابر بن عبدا... انصاری و جماعتی از بنی‌هاشم نیز به زیارت مرقد مطهر سیدالشهدا (ع) آمده‌اند. پس، همگی به عزاداری پرداختند، به‌طوری‌که نوحه‌هایشان قلب‌ها را جریحه‌دار می‌کرد. تعدادی از زنان آن منطقه نیز به عزاداران پیوستند و عزاداری، مدتی ادامه یافت.»
زیارت تاریخی جابر بن عبدا... انصاری
«عمادالدین طبری آملی»، در کتاب «بشارة المصطفی (ص) لشیعة المرتضی (ع)» روایت زیارت مرقدمطهر امام حسین (ع) توسط جابر بن عبدا... انصاری، صحابی پیامبر اسلام (ص) را در اربعین به نقل از «عطیه عوفی» آورده است و می‌نویسد: «من [عطیه عوفی]با جابربن عبدا... انصاری، به قصد زیارت مرقدمطهر حسین بن علی (ع) بیرون آمدیم.
زمانی که به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک ساحل فرات رفت؛ غسل کرد و [همانند افرادی که احرام می‌بندند]یک ردا و یک ازار پوشید. سپس کیسه‌ای را باز کرد که در آن سعد [نوعی عطر]بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو کرد. هرقدم که برمی‌داشت، ذکر خدای متعال را می‌گفت؛ تا این‌که به قبر مطهر حضرت نزدیک شد؛ وقتی رسید، گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من این کار را انجام دادم؛ او خود را روی قبر انداخت و از هوش رفت. من روی او آب ریختم؛ به هوش آمد.
سه‌مرتبه صدا زد: «یا حسین» و گفت: آیا دوست جواب دوست را نمی‌دهد؟ و خودش پاسخ داد: چگونه جواب دهی، درحالی‌که رگ‌های خونین تو در بالای شانه‌ات نمایان شده و بین بدن و سر مقدس تو جدایی افتاده است؛ شهادت می‌دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند آقای مؤمنان و سلاله هدایت، خامس اصحاب کسا، پسر سرور پاکیزگان و فرزند سرور زنان هستی ... سپس نگاهی به اطراف قبرمطهر حضرت سیدالشهدا (ع) کرد و گفت: سلام بر شما،‌ای ارواحی که در راه حسین (ع) فدا شدید و شهادت می‌دهم که شما، نماز را به‌پا داشتید و زکات را پرداختید، امر به معروف و نهی از منکر کردید، با ملحدان به جهاد برخاستید و خدا را آن‌قدر عبادت کردید تا به مرحله یقین رسیدید.»

کایرا نویسنده شدی
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی